http://www.neo-2-remember.tk/
نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در جمعه 84/11/14 و ساعت 7:58 عصر
نظرات دیگران()
عروسک من چشمات و وا کن وقتی که شب شد اون وقت لالا کن چشمهایم را واکردم همه می گفتند روز است ولی باور نکردم می گفتند خورشید در آسمان است اما باز باور نکردم چشمهایم را بستم چون به روشنایی درونم اعتقاد داشتم همه جا روشن بود چون خودم بودم نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در پنج شنبه 84/11/13 و ساعت 1:58 عصر
نظرات دیگران() ستاره ها نهفته در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
پیاده کوچه را کز کرده راه می روم با سیگاری به دست که خاکسترش مرا به یاد دوستانی می اندازد
که که خودشان را هلاک مسیر از بین بردن طرف مقابلشان می کنند
آرام آرام می روم احساس خستگی در پاهایم احساس می کنم
کی آرام خواهم گرفت کی به منزل خویش خواهم رسید که آرام و آسوده بر بسترم بنشینم و خودم را از خمودگی بیرون آورم
سیگار در ریه هایم جایی برای خودشان دست و پا کرده است اما من هرگز جایی برای خودم نداشتم
خودم را آرام خواهم کرد خودم آرام آرام تا سر حد صفر وجودم پیش خواهم برد
تا کی بگویم دلم گرفته ای دوست - هوای گریه با من
قدرت گریست را ندارم قدرت نگه داشتن خودم را ندارم نمی دانم کی از حزن همیشگی خارج خواهم شد
دلم می خواهد کوچه های تاریک و ساکت را در زیر پایم قرار دهم تا جایی که آخرین پک سیگار را بکشم
با آخرین پک بر سنگفرش آسفالت دراز بکشم و به آسمان بالای سرم نگاه کنم
به آسمان ابری و تاریک بالای سرم که تاریکیش را خودم با دستانم کشیدم
دلم می خواهد آرام شوم آرام به وسعت تمام ستارگان بالای سرم
به وسعت تمام وجودم
سیگار تمام می شود و من ------------------>>> نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در پنج شنبه 84/11/13 و ساعت 1:55 عصر
نظرات دیگران()
بر افق بی غبار نگریستم
تنها صدای سگی می آمد که از خواب معصیت بیدار شده بود.
پارس می کرد تا بتواند دیگران را بیدار کند
من ، هوشیار فقط نگاه می کردم
به بود نابود شده خودم می نگریستم.
بعد از چند لحظه همه جا را سکوتی فرا گرفت
آری همه درگیر رویای خود بودند و دیگر صدای سگی نمی آمد نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در پنج شنبه 84/11/13 و ساعت 1:28 عصر
نظرات دیگران() صدای سورتمه پاپا نوئل به گوش می رسه
نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در پنج شنبه 84/11/13 و ساعت 1:24 عصر
نظرات دیگران()
عاشقت گشتم گفتی که عاشقان دیوانه اند
عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در شنبه 84/8/21 و ساعت 2:42 عصر
نظرات دیگران()
زخم های زندگی
هیچ یک از ما نمی توانیم زخم ها یی را که زندگی به ما زده است ، ترمیم کنیم. این زخم ها پیش از آنکه بفهمیم چه بر سرمان آورده است ، کار خودشان را خواهند کرد. در تمام طول زندگی بین شما و آنچه می خواهید باشید قرار می گیرند و به این شکل متوجه می شوید که تمام زندگیتان را از دست داده اید....... و اما مطلبی از ویزل( نویسنده ی یهودی) در کتاب ارواح در آتش: وقتی که می میریم و خالق خود را در آسمان ها ملاقات می کنیم از ما نمی پرسد که چرا قدیس نشدی ، چرا چیزی را کشف نکردی ، چرا این و آن را معالجه نکردی... بلکه تنها چیزی که از ما می پرسد این است: چرا خودت نشدی !!! ؟؟؟ نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در شنبه 84/8/21 و ساعت 2:41 عصر
نظرات دیگران() بهترین راه دوست داشتن زندگی این است که خیلی چیز ها را باید دوست داشت ... ؟؟؟ بر دوش زندگی ما بارهای زیادی نهاده شده است و برای همین زندگی کردن کاربی نهایت پیچیده ای شده است . مسائل جهان ما فوق العاده دشوار شده اند. و ما پاسخ ساده ای برای آن ها نمی یابیم و خود را سر در گم می بینیم . این پیچیدگی ها اغلب ما را گرفتار درماندگی و نا توانی می کنند.با وجود این حیرت آوراست که روزها را پشت سر هم از دست می دهیم و همواره حسرت چیزهای ساده تررا می خوریم. پس چگونه توقع داریم که زندگی ها و زندگی کردن های ما اهمیت پیدا کنند . بر ماست که این اصالت ، سادگی ، صداقت و سبک باری را به نگاهمان بدهیم. اگر چیزی مثل زندگی کردن این همه برایتان جالب است پس بر شماست که زندگی کردن را یاد بگیرید و زندگی کنید .... نوشته شده توسط امین آقاعلی گل در شنبه 84/8/21 و ساعت 2:39 عصر
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|